محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

بالندگی

 طاها گلیمون خیلی بلا شده انقدر بلا و شیرین شدی که هر جا که میریم اصلآ من نمیبینمت همش بغله اینو اونی. عاشق چای و آب و پف کردن بهشونی. هرچی رو که بخوای و وقتی کسی به وسایلت دست بزنه جیغ میکشی. انگشت خور حرفه ایی شدی همش دستت تو دهنته و منو بابا نگران از این کارت.  عاشق بیرو ن رفتنی.اما از کاپشن و کلاه بیزاری و فوق العاده بدت میاد لباس زیادی تو تنت باشه. موقع خواب هیچ چیزی نمیزاری روت باشه. با همه زود اوخت میشی و براشون میخندی. عاشق روروِِِِِکتی و دوست داری دور تا دوره خونه رو بگردی و هر چی که دمه دستت هست بکشی. خودتو سریع به بوفه میرسونی و کلیدشو در میاری و با هاش بازی می...
28 دی 1390

8 ماهگی طاها گلی مصادف شده با اربعین حسینی

هديه و شمع و خنده، جشن و چراغ وپولك گل قشنگ و نازم تولدت مبارك       روشنی دیده وجانم هشت ماه است  که به هر ترنم نگاهت جاری لبخندت عشق هر روز در دلم جوانه می زند جوانه های دلم را به سرنوشتت می سپارم تا پر از مهر و سرشار از روشنی عشق گردی روزگاری برایت می خواهم که هر لحظه اش سبز باشی و سبز تر عاشق باشی و عاشق تر مهر باشی و مهربانتر عزیز من به همین سادگی ٨ ماه گذشت ٢ فصل و ٨ ماه از بهترین روزهای من به خاطر تو برام مهم نیست . مهم بودن با توست دوستت دارم ساده ترین کلام...
24 دی 1390

تا وقتی که تو هستی،

تا وقتی که تو هستی، تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست! تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ای منه! تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه! تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی! تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من! من زنده هستم ...
22 دی 1390

وقتی دستت تو دستامه

مهمونی که از جنس من و باباست  عاشقتیم عزیزم وقتی دستت تو دستامه آرومم آروم تمام غصه هام مشکلاتم یادم میره تازه میفهمم عشق یعنی چی تازه میفهمم داشتن تو چقدر با ارزشه وقتی دستت از دستم جدا میشه و میخوای بری حس میکنم قسمتی از بدن رو هم با خودت میبری نمیدونم چیکار کردم که خدا تو رو به من داد یا چقدر خدا منو دوست داشته ...
22 دی 1390